این روزها...
این روزها که بهار زودتر از همیشه به اهواز رسیده و حریر هوا بر تن خوزستان من لطیف ترین رقص عشق را رقم زده ست ! این روزها که قدت میرسد به دنیای من و دستم را میگیری از ستون مهربانی دلم بالا میروی و میخواهی گنجشک سرما زده ی سالهای تنهایی را آب و دانه ی مهر بدهی و پریدن از سرمای درون به سمت ستیغهای روشنی بیاموزی ! این روزها که دنباله ی صدای پرنده ی همسایه را میگیری و قفس را نفس نفس در هم میشکنی و میدانی چگونه بال در بال رهایی آغوشم را داغ تر از ظهر تابستان جنوب کنی ! این روزها که دندان های کوچک تازه ات را نشانم میدهی و من سعی میکنم بز...